در سوک برادر عزیزم حسین جاویدی
آتش هجران تو همچون سپندم می کند
پر ز ناله همچو نی بند بندم می کند
داغ سنگینی که بر دل دارم از هجران تو
تا قیامت بر غم تو پای بندم می کند
تویی که دلت دریایی از عشق بود و امید، بودنت دنیایی از کرامت بود و نوید،
وجودت معنا گر تواضع، نگاهت روشنگر خانه دل و کلامت حکایت گر شیرینیهای زندگی بود و روحت چون پرنده ای پر کشید و غم و اندوه و ماتم را به جای نهاد.
با نبودن تو خانه دلمان رنگ دیگری به خود گرفت، گرد انتظار دیدار دوباره تو تمامی چهرمان را فرا گرفت آخر تا کی آه کشیدن را بهانه ای برای آغاز بیان تمامی خاطرات گذشته در سینه حبس کنیم.
به کدامین واژه بسرایم نغمه غم انگیز فراق را که اگر تا ابد چشمهایمان بگرید. و سینههایمان از غم این جدایی بشکافد باز هم تسلی نخواهد یافت.
مرگ را گریزی نیست، همه باید رهرو این راه بی بازگشت باشیم، اما سخت است جدائیهای نا خواسته و دشوار است وداع یاران صمیمی آنهایی که همواره طنین دلنواز صدایشان نوازشگر دلهاست و عطر یاد حضورشان آرام بخش دیدگان چشم به راه.
نظرات شما عزیزان: